بسم الله الرحمن الرحیم
«ارتداد» که از واژه «رد» گرفته شده، در لغت به معناى بازگشت است. در فرهنگ دینى، بازگشت به کفر، ارتداد نامیده مىشود. مسأله ارتداد و احکام جزایى مترتب بر آن به اسلام اختصاص ندارد؛ در برخى دیگر از ادیان و مذاهب بزرگ نیز هر گاه کسى از دین برگزیده و منتخب روى گرداند کافر به شمار مىآید و بدان سبب که از دین سابق برگشته، مرتد خوانده و مجازات مىشود.(عهد قدیم، سفر توریه مثنى، فصل 13 عهد جدید، نامهاى به مسیحیان یهودى نژاد عبرائیان، بند 10، جمله 62- 23).
عوامل تحقق کفر
امورى که سبب کفر مىشوند عبارتند از:
1. انکار اصل دین:
مانند انکار وجود خدا، وحدانیت وى، رسالت حضرت ختمى مرتبت (ص) یا معاد و حیات پس از مرگ.
2. انکار یکى از احکام ضرورى و بدیهى دین اسلام:
ضروری دین گزاره ای است که ثبوت آن در دین اسلام از هیچکس پوشیده نیست و عوام نیز آن را مىدانند مگر کسى که دور از مسلمانان زندگى می کند؛ مانند حرمت غصب اموال مردم، شرب مسکر و امثال آن و یا قبله بودن کعبه و لزوم احترام آن، کلام خدا بودن قرآن، وجوب نماز و روزه و حجاب و مانند آن. در مقابل، هر مطلبى از اصول دین یا غیر آن که بىدرس و استاد و تعمق و فکر نمىتوان فهمید البته از ضروریات دین نخواهد بود؛ مانند روحانی و جسمانی بودن معاد. ر.ک ترجمه و شرح تبصرة المتعلمین فی أحکام الدین، ج2، ص: 748
البته فقها در این مسأله که آیا صرف انکار یکى از ضروریات دین موجب کفر و ارتداد مىشود یا باید مستلزم انکار اصل دین باشد و فرد به این نکته توجه داشته باشد اختلاف نظر دارند.
انواع مرتد
در فقه اسلامى مرتد دو نوع است و هر یک احکامى جداگانه دارد:
1. مرتد فطرى: کسى است که پدر یا مادر یا والدینش هنگام انعقاد نطفه وى مسلمان بوده، بعد از بلوغ، آیین اسلام را پذیرفته و سپس به کفر روى آورده است؛ مانند سلمان رشدى که پدرش مسلمان است.
2. مرتد ملى: کسى است که پدر و مادرش هنگام انعقاد نطفه وى کافر بودهاند؛ بعد از بلوغ، اظهار کفر کرده، سپس مسلمان شده و بعد از آن به کفر باز گشته است.
نکته: فرزندان نابالغ، از جهت اسلام و کفر، تابع آیین پدر و مادرند و حتی اگر یکى از والدین مسلمان باشد، فرزند، مسلمان شمرده مىشود (اسلام حکمى).
شرط تحقق ارتداد
براى حکم به ارتداد و اجراى مجازات آن باید خود فرد پس از بلوغ، اسلام را انتخاب کند و سپس کفر بورزد و اسلام حکمى کفایت نمىکند.
عنصر مادی ارتداد شرط تحقق جرم آن و جواز اعمال مجازات آن
عنصر مادى یعنى عنصر خارجى، ملموس و محسوس که به سبب آن ارتداد عینیت مىیابد؛ به عبارت دیگر، اظهار موجبات ارتداد، عنصر مادى این پدیده به شمار مىآید. البته ارتداد با انکار قلبى حاصل مىشود ولى آنچه مجازات دنیوى بر آن مترتب مىگردد، ارتدادى است که با گفتار یا رفتار اظهار شود؛ مانند سخنرانى، نوشتن کتاب، مقاله و ... . ارتداد تا وقتى ابراز نشود جرم حقوقى نیست و کسى حق تحقیق و تفحص و تفتیش عقاید را ندارد (فقه الحدود و التعزیرات، ص 958).
مجازات ارتداد
مرد مرتد اگر مرتد فطرى باشد به اعدام محکوم شده و توبهاش از جهت ظاهرى پذیرفته نمىشود؛ یعنى اگر با اعتقاد و باور قلبى توبه کند خداى متعال مىپذیرد و نماز و عبادتش صحیح است؛ اما بر جریان حکم اعدامش تأثیر ندارد؛ ولی اگر مرتد ملى باشد توبه اش پذیرفته و آزاد مىشود و گرنه به اعدام محکوم مىگردد.
زن مرتد از هر نوع که باشد کشته نمىشود. او را به توبه فرا مىخوانند؛ چنانچه توبه کرد آزادش مىکنند و گرنه در زندان باقى مىماند تا توبه کند.
فلسفه مجازات مرتد
اسلام پیش از آنکه کسى را به عنوان پیرو بپذیرد، ابتدا از او مىخواهد تا درباره آیینى که در صدد پذیرش آن است آزادانه بیندیشد؛ چنانچه از لحاظ عمق و استدلال روحش را قانع ساخت- که قانع مىسازد- در شمار پیروانش در آید و گرنه حق دارد هر چه بیشتر دربارهاش تحقیق و بررسى کند. در نهایت اگر او را قانع نکرد و مجذوب اصالت و واقعیت خود نساخت، می تواند در برابرش گردن ننهد: «لا اکراه فى الدین» ولى اگر با تحقیق و آگاهی از قوانین اسلامی که مجازات مرتد یکی از آنها است مسلمان شد، دیگر نمىتواند از آن باز گردد.
مجازات مرتد براى استفاده بهینه از آزادى مذهبى و ایجاد فضاى سالم براى بهرهبردارى شایسته از آن است؛ نه محدود ساختن آزادى مذهبى. با توجه به شرط تحقق ارتداد و شرط تحقق جرم آن که بیان شد، مجازات مرتد در واقع اقدامى شایسته و بازدارنده است تا کسی دین را امرى بی ارزش و تشریفاتى نداند و در پذیرش و انتخاب آن بیشتر دقت کند؛ علاوه بر اینکه راه سودجویى را بر مغرضان و دشمنان کینه توز اسلام مىبندد تا نتوانند از راه تظاهر به اسلام و بعد کفر به آن، آیین میلیونها مسلمان را بازیچه امیال شوم خود قرار دهند و در انظار عمومى آن را از اعتبار ساقط کنند آلعمران/ 27.